در ادامه این نشست، محمدحسن شجاعیفرد، استاد دانشگاه علم و صنعت ایران به عنوان شاهد عینی فاجعه منا در سخنانی به بیان روایت روز فاجعه پرداخت:
بنده به همراه آقای رکن آبادی و مرحوم محمدرحیم آقاییپور معاون مدیر کل امور مجلس و قوانین وزارت امور خارجه قرار شد به رمی جمرات برویم. از مسیری که در نزدیکی خیمه بعثه رهبری بود و در آن چند دقیقه راهی به سمت خیابان 204 باز شده بود، بیست دقیقهای پیاده روی کردیم که متوجه اوضاع غیر عادی ازدحام جمعیت شدیم.
در ساعت 8:20 توقف کامل شد و حرارت افراد نزدیک به هم بسیار زیاد شد، خاطرم است که جناب آقاییپور به من پیشنهاد برگشت دادند، اما آقای رکن آبادی گفتند به مسیر ادامه دهیم به زودی مسیر باز میشود، ما هم به مسیر ادامه دادیم، 8:35 دقیقه آفریقاییها یک به یک به زمین میافتادند و همراه خود چند نفر را نیز به زمین میانداختند.
ساعت 8:45 فاجعه اصلی رخ داد و افراد در خیابان 223 به سمت 204 سرریز شدند ما هم خودمان بیحال بر زمین افتاده بودیم، یک مرتبه پلیسهای ناشی و پیشآهنگها گفتند «حاجی ارجع» اینطور شد که یک مرتبه تمام ویلچرها روی هم افتاد و و بدترین لحظه نیز زمانی بود که سیاهانی که بچههای کوچک خود را بر پشتشان گذاشته بودند بر زمین افتادند و بچهها هم قربانی میشدند، افرادی که خود بر زمین افتاده بودند توسط دیگران لگدمال شده و خونریزی شدیدی ایجاد شده بود، اینها سند ضعف مدیریت و جنایت عربستان بود که خونها یک به یک ریخته میشد.
روی نردههای شرق و غرب خیابان را تخته زده بودند مردمی که به سرعت شروع به بازگشتن مسیر کردند بر روی هم افتادند، فاجعه بدتر شد عدهای تختهها را میکندند و از نردهها بالا میرفتند تا بلکه از بالای بامها و خیمهها راه نجاتی پیدا کنند هر کس که از این مسیر عبور کرد، نجات یافت اما دیگر کسی رمقی نداشت تا از این نردهها بالا برود الا کسانی که از خیابان 223 وارد شده بودند و هنوز جانی داشتند.
آقای رکن آبادی به بنده گفت که از نردهها بالا بروم اما من نمیتوانستم خودش هم نرفت در یک لحظه یکی از سیاهپوستها یکی از نردهها را از جا کند و عدهای برای فرار هجوم آوردند و متأسفانه همه آنها در دم جان دادند و هیچکس نتوانست از نرده رد بشود. نکته اینجاست که خود ماشین پلیس دستور برگشت داد و همه برای برگشت بر روی هم افتادند.
ساعت 9:20 بیهوش شدم و ساعت 10 به هوش آمدم تصور میکردم که از خواب بیدار شدهام، اطرافم پر از جنازه و افراد زنده و مرده بود، مرحوم آقاییپور را دیدم که بر روی چند نفر افتاده اما نفس میکشید که متأسفانه او را با همان وضع بردند و او هم جان سپرد، در آن لحظه آقای رکن آبادی را هم میدیدم که پایش تکان میخورد، ساعت 10:10 بیهوش شدم.
یکی از مبلغین خود ما تعریف میکرد که در آن لحظه ما را دیده که مُرده بودیم و تلاش میکند که دست آقای رکنآبادی را بگیرد اما موفق نمیشود خودش هم بر روی زمین میافتد و شهادتین میگوید، اما در آن لحظه که دستش را باز میکند دستش به یک بطری آب میخورد با همان بطری چند نفر را از مرگ نجات میدهد و خود نیز با یک مقدار آب جان میگیرد.
بنده نزدیک ساعت 11 دوباره به هوش آمدم و دیدم یک نفر بلند صدا میکند که من هم توانستم به سختی از جا بلند شوم و آرام آرام خود را از آن مهلکه نجات دهم.
*عربستان حرمین را مدیریت نمیکند بلکه مالکیت میکند
همچنین در این نشست طوبی کرمانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نیز که شاهد عینی فاجعه منا بوده، توضیح میدهد: قرار بود با 6 نفر از خانمهای بعثه مخفیانه شب در مشعر بیتوته کنیم اما من در مشعر گم شدم و به دنبال دیگر دوستانم با خانم مرجان نازقلیچی از زنان اهل سنت و ترکمن استان گلستان و فرماندار اهل سنت بندرترکمن روبهرو شدم که به همراه گروهشان برای رمی جمرات میرفتند. از من خواستند که با آنها همراه شوم اما من قبول نکردم برای اینکه به دنبال دوستانم بروم که بعد شنیدم ایشان در میان قربانیان بودند که پیکرشان نیز دفن شده بود. خلاصه دوستان را یافتم و با 5 خواهر دیگر در گرما راهی شدیم. بقیه مباحث را هم که میدانید.
وی در پایان صحبتهایش گفت: نمیخواهم اطاله کلام کنم اما باید بگویم که مالکیت حرمین تجاری است نه مدیریتی، عربستان حرمین را مدیریت نمیکند بلکه مالکیت میکند، بنابراین راحت بگویم اگر منا نبود، واقعه مکه خودش مصیبت عظمایی بود که باید پیگیری میشد، برخی مفتیهای عربستان در سایتهای خود گفتهاند که جرثقیلی که افتاد در برابر عظمت خدا سر سجده فرو آورد و من در عجبم چرا بقیه جرثقیلها خضوع نکردند! در نهایت باید طرح سوال صحیح صورت گیرد و با ارائه استنادات پاسخهای قانع کننده دریافت کنیم.